باز هم سلام
خوشحالم که بازهم فرصتی پیدا کردم که براتون بنویسم
از داستان زندگیه خودم که پر از پیچو خمه هرچند که همه ما داستان پر پیچوخمی داریم
اره گفته بودم که من عاشق کسی هستم که به خاطر مشکلاتی که بیشترش
مالی هست نمیتونم بهش برسم
اما من اینجا یه چیزی به اسم امید به خدا رو دارم حتمآ تا حالا اینکه
پول ازدواج و خونه خریدن
و چند چیز دیگه رو خداوند زود جور میکنه اره؟
منم دلم به همین امیدواره و میدونم که خدا خودش همه چیزو درست میکنه
من به این اعتقاد کامل دارم
اما باید خودمم خیلی برای رسیدن به ارزوهام کوشش کنم نه اینکه
بیخیال باشمو بگم خدا خودش همه چیزو درست میکنه
نمیدونم این حرفهای من مثل نصیهت کردن بزرگترها میمونه
شاید من با این طرز فکر دارم خودمو نصیهت میکنم؟؟؟؟؟
به هرحال من راهی به جز ایمان اوردن و مهمتر از همه
صبر داشتن کار دیگه ای نمیتونم بکنم
من به یک چیز واقعآاعتقاد دارم به این اعتقاد دارم که
هر کاری حکمتی داره و هیچ کاری بی حکمت نیست
اگه ما دیر به یک جایی میرسیم یا یه چیزایی رو از دست میدیم
چرا فکر نمیکنیم که شاید این کار به خوبی خودمون بوده
و اگر ما زودتر میرسیدیم شاید خدای نکرده حاثه ای برامون رخ میداد
یا اگر چیزی از دست نمیدادیم شاید فرداش چیز بزرگتری رو از دست
میدادیم که واقعآ از دست دادنش برامون سخت میشد
من باز هم به چیزایی که دارم خدارو شکر میکنم و میگم که چیزایی
که من دارم همین هارو ممکنه که بعضی ها نداشته باشن
اگه کمی فکر کنیم میبینیم که خیلی چیزا داریم که داشتنشون
واقعآ برامون نعمت بزرگیه.................................
ببین داستان من از کجا به کجا رسید
من یه مشکلی دارم که شروع به نوشتن میکنم
دیگه هرچی تو دلم باشه مینویسم و نمیفهمم
که چی و چقدر نوشتم امیدوارم سرتونو درد نیاورده باشم
دیگه باید کم کم برم ام از همه دوستان عزیز خودم خواهش میکنم
که برام پیام بزارن و منو تو زندگیم راهنمایی کنن
به امید دیدار همه دوستان خوبم