یعنی میشه یه روزی تو سراغی از من بگیری
به من بگی دوستم داری حرفت و هیچ وقت نگیری
یعنی میشه تو آسمون ستاره شبم بشی
شکار کنی قلب منو ناز نگام و بکشی
یعنی میاد اون روزی که تنها تو مال من بشی
رو قلب خشک و خسته ام بذر محبت بپاشی
آره میشه اگه بخوای اگه باور کنی دل و
بری به دیدن امیدهدیه کنی براش گل و
اینجوری عشق وعاشقی هر دو پا بر جا می مونن
همه میشن عاشق هم سرود عشق و می خونند
آره اگه بخوای میشه آسون میشه آرزوها
خوابم یا بیدارم
همراه و همسایه نزدیک تر از پیرهن
باور کنم یا نه هرم نفسهاتو
ایثار تن سوز نجیب دستاتو
خوابم یا بیدارم
لمس تنت خواب نیست
این روشنی از توست
بگو از آفتاب نیست
بگو که بیدارم
بگو که رویا نیست
بگو که بعد از این
جدایی با ما نیست
اگه این فقط یه خوابه تا ابد بذار بخوابم
بذار آفتاب شم و تو خواب از تو چشم تو بتابم
بذار اون پرنده باشم که با تنزخمی اسیره
عاشق مرگه که شاید توی دست تو بمیره
خوابم یا بیدارم ای اومده از خواب
آغوشتو وا کن قلب منو در یاب
برای خواب من ای بهترین تعبیر
با من مدارا کن ای عشق دامنگیر
من بی تو اندوه سرد زمستونم
پرنده ای زخمی اسیر بارونم
ای مثل من عاشق همتای من محجوب
بمون ، بمون با من ای بهترین ای خوب
سلام به همه اونایی که دلشون مثل دریا بزرگه
من محمد احمدی هستم یه تنهای غریب...
حتما میگین چرا غریب؟؟!!
اونم میگم داستان داره عزیزان من...
داستان من هم شاید مثل داستان خیلی های دیگه تکراری باشه اما... اما این داستان در خونه همه ماها رو میزنه
طوریکه چه بخوای چه نخوای باید یه روزی با همشون روبهرو بشیم
من کاری به مثائل سیاسی کشور ندارم اما عاشق دینمون اسلام هستم و با افتخار میگم که مسلمان هستم
بگذریم مشکل من مشکل زندگی دور از خوانواده و این دل تنهاست این دل تنها...ادامه دارد
پرندگان گریه می کنند
گلها پژمرده میشوند
خورشید بی فروغ می شود
و تاریکی همه جا رافرا می گیرد
تمام حرفها گم می شود
به خدا گناهدارد
روزگار دردها را فراموش می کند و با آسودگی بهخواب می رود
تا کدوم ستاره دنبال تو باشم
تا کجا بی خبر از حال تو باشم
مگه میشه از تو دل برید و دل کند
بگو می خوام تا ابد مال تو باشم
از کسی نیس که نشونی تو نگیرم
به تو روزی میرسم من که بمیرم
هنوزم جای دو دستات خالی مونده
تا قیامت توی دستای حقیرم
خاک هر جاده نشسته روی دوشم
کی میاد روزی که با تو روبرو شم
من که از اول قصه گفته بودم
غیر تو با سایه م نمی جوشم